وسواس تقارن یکی از اختلالات عجیبی است که فرد را مجبور به انجام یک کار به ظاهر خوب و مفید میکند: داشتن نظم. در ابتدا به نظر میرسد که این وسواس، به زندگی فرد کمک میکند اما کسانی که وسواس تقارن دارند، احساسی متفاوتی تجربه میکنند.
وسواس تقارن، از افراد میخواهد همه چیز را قرینه و متقارن کنار همدیگر قرار دهند و نبود تقارن، آنها را اذیت و آشفته میکند. در این مقاله به بررسی وسواس تقارن و علل و درمان آن میپردازیم اما ابتدا به سراغ این برویم که اصلاً وسواس چیست؟
وسواس چیست؟ وسواس فکری چیست؟
وسواس اختلالی است که فرد را مجبور به انجام کارها یا فکر کردن به چیزهایی میکند که از آن رضایت ندارد. افکار وسواسی آن دسته از افکار و تصاویری هستند که باعث آشفتگی و اضطراب فرد میشود اما او بدون این که خودش بخواهد، درباره آنها فکر میکند. اعمال وسواسی پاسخی به افکار وسواسی به قصد رها شدن از آنهاست.
افکار و اعمال وسواسی علائمی از وسواس فکری هستند؛ به شکلی که فرد به اجبار درباره چیزهایی که نگران و مضطربش میکند فکر میکند و بعد برای کاهش اضطراب خود، رفتار و اعمال اجباریای انجام میدهد. وسواس فکری انواع مختلفی دارد که وسواس تقارن یکی از آنهاست.
وسواس تقارن چیست؟
میزی را تصور کنید که چند وسیله به شکل نامرتبی روی آن قرار گرفته است. اگر شما وسواس تقارن داشته باشید، دیدن این میز موجب اضطراب شما میشود؛ زیرا افکار وسواسی مدام در ذهن شما تکرار و عدم تقارن وسایل باعث ناراحتی شما میشود. در نهایت شما شروع به مرتب کردن وسایل در یک خط و به شکل قرینه میکنید که همان اعمال وسواسی است.
وسواس تقارن یا symmetry obsessions افراد را مجبور به رعایت قرینه اجسام میکند و از آنها میخواهد همه چیز را به صورت متقارن مرتب کنند.
علائم و نشانههای وسواس تقارن
افرادی که وسواس تقارن دارند، زمان زیادی از روز خود را صرف مرتب کردن و قرینهسازی وسایل اطرافشان میکنند و اگر وارد محیطی شوند که اجسام و وسایل آن، تقارن ندارند، دچار اضطراب میشوند. شاید در نگاه اول به نظر اختلال خوب و بیدردسری به نظر برسد اما افرادی که وسواس تقارن دارند، تا همه چیز را قرینه و متقارن نکنند، نمیتواند آرام بگیرند.
وسواس تقارن میتواند در جنبههای مختلف زندگی خودش را نشان دهد. برای مثال افراد مبتلا به این اختلال ممکن است ساعتهای بسیار زیادی را صرف مرتب کردن و چیدن وسایل کمد کنند تا بالاخره تمام آنها را قرینهسازی کنند یا مدام حواسشان به لباسهایشان باشد تا از تقارن خارج نشوند.
نکته: همه ما ممکن است گاهی با وسایل قرینه احساس بهتری داشته باشیم اما اختلال وسواس تقارن نداریم. وقتی نام اختلال به این افکار و رفتار میزنیم که در جنبههای زندگی ما تاثیر منفی بگذارد و موجب آشفتگی و اضطراب ما شود.
دلایل بروز وسواس تقارن
تا امروز، وسواس تقارن دلیل قطعی و مشخصی ندارد و نظریهپردازان به یک نتیجه واحد نرسیدهاند. بعضی از آنها معتقدند که جنسیت نقش موثری در این اختلال دارد و وسواس تقارن در مردان شایعتر است. داشتن سابقه وسواس در خانواده و تاکید بیش از اندازه خانواده بر نظم از جمله دلایلی است که برای اختلال وسواس فکری مطرح شده است.
درمان وسواس تقارن
افراد مبتلا به وسواس، ممکن است فکر کنند که مشکل آنها راه حل و درمانی ندارد؛ زیرا هر روز مجبورند به چیزهایی فکر کنند و کارهایی انجام دهند که دست خودشان نیست. بنابراین فکر میکنند درمانی وجود ندارد که آنها از این افکار مزاحم رها سازد.
خوشبختانه وسواس تقارن اختلالی نیست که نشود آن را کنترل کرد، فقط نیاز است که به مشاوری ماهر و متخصص مراجعه کنید. در درمان وسواس تقارن از روشهای مختلفی استفاده میکنند.
برای فهمیدن این که اختلال دارید یا نه، حتما به مشاور مراجعه کنید و با دانستن علائم آن، به خود برچسب نزنید.
- دارو درمانی: اگر شدت اضطرابی که فرد تجربه میکند، شدید باشد و با جلسات درمانی به تنهایی درمان نشود، باید از دارو استفاده کند. مصرف دارو حتما باید زیر نظر روانپزشک انجام شود.
- مواجهه و پیشگیری از واکنش: یکی دیگر از روشهای درمانی، مواجهه و پیشگیری از پاسخ است. در جلسات درمان، موقعیتهایی که فرد را مضطرب میکند، به وجود میآورند و از او میخواهند که آنها را تحمل کند تا کم کم از بین بروند.
- از دیگر روشهایی که برای درمان وسواس تقارن استفاده میشود، درمان شناختی-رفتاری و درمان شناختی «CBT» است.
اگر وسواس تقارن داشته باشیم، چه کار کنیم؟
اگر فکر میکنید که وسواس تقارن دارید، مهمترین کار مراجعه به یک مشاور ماهر و باتجربه است تا بتوانید با روشهاس تخصصی، وسواس تقارن خود را کنترل و درمان کنید.
در کنار مراجعه به مشاور، میتوانید با شخصی که مورد اعتماد شماست، صحبت کنید. افرادی که مبتلا به انواع وسواس هستند، به خاطر افکار و رفتارهای ناخوشایندی که تجربه میکنند، ممکن است کم کم تبدیل به فردی منزوی شوند. صحبت کردن با شخصی که به شما احساس امنیت میدهد؛ علاوه بر دور شدن از انزوا، کمک میکند تا بهتر بتوانید علائم خود را مدیریت کنید.